سفارش تبلیغ
صبا ویژن
راهیان کربلا را بنگر که چگونه به مقتضای انتظار عمل کرده اند و به جبهه ها شتافتند. آری!این مقتضای انتظار است.

زائران شهدا، راهیان نور مهمان های ویژه ای هستندکه میزبانانش ساکنان حرم حق اند، همان آنهایی که عزیزترین هستی خود را که جان است با نیت و انگیزه الهی در راه خدا و آرمان های الهی فدا می کنند و به مقام شهادت نائل می شوند.

تو ای شهید که نامت ،خلاصه پاکیست   چقدر پیرهن خاکی تو افلاکیست

به استخوان وپلاک شکسته ات،سوگند  به جان مادرپهلو شکسته ات،سوگند

 دلم زهجرتو ای دوست،شعله ور شده است   زاستخوان تو قلبم،شکسته ترشده است

راهیان کربلا را بنگر که چگونه به مقتضای انتظار عمل کرده اند و به جبهه ها شتافتند.

آری!این مقتضای انتظار است.

در دلم یکسره من شوق شهادت دارم

در سرم ول وله ایست ، حس سعادت دارم 

یادمان دوکوهه:

دوکوهه 

دوکوهه السلام ای خانه عشق

دو کوهه یکی از بزرگترین پادگان های ارتش جمهوری اسلامی بود که در زمان جنگ در اختیار سپاه پاسداران انقلاب اسلامی قرار گرفت.

دوکوهه در دوران هشت سال جنگ تحمیلی میزبان نیروهای تازه نفس از لشگرهای متفاوت از سراسر استان ها بالاخص بالاخص لشگر حضرت رسول(ص) از تهران بود.

از به یادماندنی ترین مراسمی که در پادگان دوکوهه هرگز آن را فراموش نخواهدشد، مراسم صبحگاه لشکر محمدرسول الله است.

اگر اندیشمک را دروازه ی خوزستان بدانیم ،دوکوهه دروازه ی جبهه های جنوب است.

علت نامگذاری این منطقه به نام دوکوهه، وجود دو کوه  مانند( دوکوه دوقلو) در کنار یکدیگر در این منطقه است .

این مکان محل استقرار سرداران شهید چون احمد متوسلیان، ابراهیم همت، رضا چراغی ، دستواره، محسن وزوایی و بسیاری از رزمندگان اسلام بوده است.

"دوکوهه" منزل و مأوای عشاق

دگر خالی شده از جای عشاق

گردان های (ساختمان ها) انصار، مالک اشتر ، حبیب بن مظاهر ، مقداد ، عمار و حمزه ، کمیل، ابوذر، فاطمه زهرا و ....

"دوکوهه" گشته ای خالی تو دیگر

ز گردان حبیب و هم اباذر

 

در بخش مرکزی دوکوهه حسینیه شهید همت وجود دارد که قلب این پادگان نام گرفته و شاهد شب زنده داری ها و اشک های رزمندگان اسلام بوده است .دوکوهه در تب پرواز حاج همت هاست.

"دوکوهه" آن حسینیه همت

دگر پر گشته است از خاک غربت

حوضی که در مقابل این حسینیه وجود دارد صفایی عجیب به این حسینیه می دهد.

در دو کیلومتری حسینیه شهید همت ، حسینیه  گردان تخریب سوله ای شیروانی شکل  وجود دارد که به نام حسینیه حضرت زهرا(س) نام گرفته است که مقر رزمندگان مخلص تخریبچی بوده است.

دوکوهه"  گو تو گردان ها کجایند

مگر نزد شهید کربلایند

مقر این رزمندگان به علت تمرین های ویژه و سخت تر دور از سایر گردان ها قرار داشته است در چند قدمی این حسینیه هنوز هم چال هایی وجوددارد  شبیه قبر ، رزمندگان  قبرهایی را برای عبادت و تهجد حفر کرده بودتا در دل شب با معبود خود راز و نیاز کنند این قبرها محل خلوت ها و  مناجات های این رزمندگان بوده است.

یادمان اروند کنار:

اروند 

هنوز ساحل والفجر8،غمگین است

جبین آب از آن التهاب پرچین است

«اروند رود» رودخانه ی بزرگی است در جنوبی ترین نقطه ی  سرزمین ایران  که در کنار آن بزرگترین نخلستان هان جهان قراردارد. در حاشیه اروند رود روبروی فاو عراق قرار دارد.

غروب 20بهمن سال64 سه هزار بسیجی لباس غواصی برتن کردند و آماده شدند تا باعبور از عرض اروند وارد منطقه عراقی ها شوند.

این منطقه شاهد یکی از موفق‌ترین و بزرگترین نبردهای دوران دفاع مقدس می‌باشد.

در عملیات والفجر 8 غواصان خط‌شکن شبانه از اروندرود گذشته، خط دشمن را شکسته و موفق به آزاد سازی منطقه فاو شدند این عملیات ضربه مهلکی بر ارتش بعث عراق وارد کرد.

یادمان شلمچه:

 

هنوزخاک شلمچه جنون به دل دارد

زهجرآن همه خورشید،خون به دل دارد

شلمچه زان همه شب زنده دار،خالی نیست

 هنوزلشکر10، نذرسید الشهداست

شلمچه تندیس زیبای  عشق است که در میدان ایثار قدکشیده است.

منطقه مرزی شلمچه در غرب خرمشهر واقع شده است. و نزدیکترین نقطه مرزی به شهر بصره در کشور عراق می‌باشد دشمن از همان اوایل جنگ درشهریور ماه  1359 شلمچه را به تصرف خود در آورده بود.

شلمچه یکی از مهمترین محورهای حمله ارتش عراق به ایران بود.

شلمچه یکی از محورهای مهم برای دشمن بود زیرا دشمن از طریق مرز شلمچه به خرمشهر حمله کرد وقتی خرمشهر آزاد شد هنوز شلمچه در اشغال دشمن بود، دشمن از طریق موانع هایی که در مرز شلمچه ایجاد کرده بود خیلی سخت از آن دفاع می کردند ، سرانجام رزمندگان اسلام در دی ماه 1365در عملیات کربلای پنج شلمچه را آزاد کردند و شهدای زیادی در این عملیات به شهادت رسیده اند.

پس از آزاد سازی شلمچه آثار زیادی از شهدا در یادمانی که اکنون در شلمچه دایر شده است جمع آوری شده است و8 تن از شهدای عزیز گمنام درمرکز  این یادمان آرمیده اند.

این یادمان که توسط  آستان قدس رضوی ساخته شده است در مهرماه 78مقام معظم رهبری با حضور خود در این شلمچه نورانیت خاصی به این منطقه داد و فرموده اند:شلمچه قطعه ای از بهشت است.

بر طبق تاریخ امام رضا علیه السلام در هنگام ورود به ایران از مرز شلمچه عبور می کنندچنین است که  شلمچه قدمگاه امام رضا علیه السلام است.

یادمان طلائیه:

سخن بگوی طلائیه، باز دلتنگم

 برای سجده سرخ نماز دلتنگم

طلائیه یکی از محوهای اصلی حمله عراق در روزهای اول جنگ ومحور مهم برای عملیات های خیبر و بدر بوده است.

 حسینیه ای که در طلاییه بنا شده است ضریح زیبای چوبی وجود دارد پیکر مطهر پنج شهید گمنام هست نام این حسینیه ابوالفضل علیه السلام است . یادمان شهدای طلاییه یکی از مقرهای اصلی نیروهای کمیته جستجوی مفقودین پس از جنگ تحمیلی بوده است.  این منطقه شاهد شهادت مردان بزرگی همچون شهیدان حمید باکری و حاج همت بوده است.

عملیات های  سخت در این منطقه رخ داد طوری که شهید میثمی نماینده امام در قرارگاه خاتم الانبیا، درباره ی نبرد طلائیه گفت:«هر کس در طلائیه ایستاد، اگر در کربلا هم بود می‌ایستاد» منطقه عملیات در طلاییه به حدی سخت بود که به گفتهی راویان حتی فرماندهان ما هم به جنگ تن به تن وارد شده بود.حتی دشمن در این عملیات از سلاح شیمیایی استفاده کرد .

در عملیات خیبر بود که شهید محمدابراهیم همت که به مولایش حسین (ع) اقتداکرده بود و تن بی سر به دیار حق شتافت. 

جنازه های خیلی ها در طلاییه ماند و هنوز برنگشته اند شهید حمید باکری از جمله این شهدا بود که گفته بود:

ما به فرموده امام، حسین‌وار وارد جنگ شدیم و حسین‌وار به شهادت می‌رسیم.

یادمان هویزه:

هویزه 

هویزه سرزمین دلاوری های بزرگ دلان کم و سن سال است اگر خوب گوش کنید صدای صوت قرآن سید حسین (سید حسین علم الهدی) را خواهید شنید.

در سکوت شب اونجا صدای ناله هایی در سنگرها خواهید شنید صدای مناجات های دانشجویان پیرو خط امام .عشق را اینجا نشان داده اند.

هویزه در جنوب غربی سوسنگرد در  دشت آزادگان است. دشمن در آغاز جنگ هویزه را محاصره کرد. در عملیات هویزه در 15/10/59 رزمندگان از این منطقه نفوذ کردند، اما با شروع پاتک‌های دشمن گروهی از پاسداران هویزه دانشجویان پیرو خط امام بودند در محاصره قرار گرفتند و در دی ماه 59تعدادی از آنان از جمله سید حسین علم‌الهدی فرمانده سپاه هویزه به شهادت رسیدند.

در طی عملیات بیت‌المقدس در اردیبهشت 1361 منطقه هویزه با رمز یا علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام آزاد شد و پیکر شهدا عزیز دانشجو در مکانی که امروز به عنوان یادمان شهدای هویزه میزبان زایرین می‌باشد کشف شد.

مقام معظم رهبری فرمودند:سراسر دوران جنگ، سرشار از ماجراهای رویاگونه این راهیان شب و شیران روز است و گروه شهیدان هویزه از برجسته‌ترین آنان‌اند.

هویزه جایی ست که کاروانهای راهیان نور از این سرزمین بازدید می کنند کاروانها به شهر هویزه نمی روند به مزار شهدای هویزه می روند، هویزه برای زائران راهیان نورحال و هوای خاصی دارد.

شهر هویزه با نام شهید سید حسین علم‌الهدی و شهدای هویزه عجین است؛ با خاطرات نبرد تن به تانک یعنی مقاومت و ایستادگی عده ای از جوانان دانشجو پیرو خط امام(ره) در مقابل لشگر تانک‌های بعثی عراق.

اینجا غربت شهیدانش وصف نشدنی است شاید زائران سرزمین نور آنجا احساس غربت نکنند ولی آرامشی عجیبی این مزار شهدای هویزه دارد.

کجایید ای شهیدان خدایی   بلاجویان دشت کربلایی

کجایید ای سبک بالان عاشق  پرنده‌تر ز مرغان هوایی

 

هویزه از شهرهای دشت آزادگان خوزستان است که نزدیک دو شهر بستان و سوسنگرد است، آب و هوای هویزه گرم و خشک است، دشمن در آغاز جنگ با اشغال شمال و شرق هویزه آن را محاصره کردند، عملیات نصر در این بیان انجام گرفت که این عملیات داستان غم انگیزی دارد عملیاتی که ما آغاز کردیم ولی به خاطر بنی صدر عقب نشینی کردیم.

بنی صدر به نیروهای مردمی و غیر ارتشی نگاه خوبی نداشت که آیت الله خامنه ای نماینده امام در ارتش آن زمان  درباره آن روز ها می گوید نیروهای مردمی به کار گرفته نمی شدند از سپاه و بسیج در عملیات ها خبری نبود ...یکی از درگیری های ما با بنی صدر همین مساله بود.

یادمان فکه:

 

 تبسمی به من ای فکه، هردوتنهاییم

 چگونه بعد شهیدان هنوز برپاییم

پراز دعای کمیلی،پراز جنون کارون

  کجاست منزل لیلی،جزیره ی مجنون؟

منطقه فکه رملی و سرزمین شن‌های روان است. دشمن بعد از اشغال منطقه در آن، 16 رده موانع در مقابل رزمندگان اسلام ایجاد کرده بود.

در عملیات و الفجر مقدماتی رزمندگان پس از نبردی سخت در محاصره دشمن افتادند و عده‌ای از نیروها نیز مجبور به عقب‌نشینی شدند.

 این منطقه مزین به خون شهدای عملیات‌های والفجر مقدماتی، والفجر یک و سرداران شهید همچون حسن باقری، مجید بقایی و سید شهیدان اهل قلم سید مرتضی آوینی و همچنین شهدای بزرگوار تفحص می‌باشد.

تعداد زیادی از نیروهای خودی به علت لو رفتن عملیات و تجهیزات فراوان دشمن و میادین بسیار در منطقه شهید و مجروح شدند ، عده ای عقب نشینی کردند اما عده زیادی در این سرزمین جاماندند ، برخی بر اثر تشنگی در بیابان سوزان فکه شهید شدند و عده ای به طرزی فجیع توسط دژخیمان بعثی شهید شدند حتی برخی از مجروحین را زنده به گور کردند.این زمین علاوه بر آن که مشهد تعداد قابل توجهی از رزمندگان اسلام است، شاهد شهادت دو فرمانده بزرگ جنگ “ حسن باقری و مجید بقایی” بود.

 فکه تا آخر جنگ در دست دشمن باقی ماند و برخی پیکرها همچنان در میادین مین باقی ماند.

یادمان دهلاویه:

 

دهلاویه یک روستا در شمال غرب سوسنگرد است. خط مقدم رزمندگان ستاد جنگ های نامنظم ومحل مجروحیت دکترمصطفی چمران است.

یادمانی که نزدیکی این روستا هست محل شهادت دکتر مصطفی چمران می‌باشد.

ساختمان بلندی در این مکان ساخته شده است که بلندی قامت آن ،آدمی را به یاد ایستادگی چمران بیاندازد.

در این منطقه که با ایجاد ستاد جنگ های نامنظم به فرماندهی شهید مصطفی چمران تلاش های زیادی برای آزادسازی مناطق انجام شد سرانجام در عملیاتی به نام آیت الله مدنی در سال 60دهلاویه آزاد شد.

در این عملیات فرمانده نیروهای خودی (ایرج رستمی) به شهادت رسید و هنگامی که دکتر مصطفی چمران فرمانده ستاد جنگ های نامنظم – و وزیر دفاع- برای معرفی فرمانده جدید عازم دهلاویه شد، در پشت کانال این منطقه (مکان فعلی یادمان) بر اثر اصابت گلوله خمپاره فرمانده به شدت مجروح شد و هنگام انتقال به اهواز به شهادت رسید.

دهلاویه را به نام چمران می شناسند. اما دهلاویه انسان های بزرگ بسیاری به خود دیده است. دهلاویه قدم گاه مردان بزرگی چون تجلایی است. جواد داغری هم در دهلاویه شهید شد. امثال جواد، ایرج رستمی، فرمانده ی شجاع و شهید دهلاویه، و ده ها مرد ارتشی، سپاهی و مدافعان مردمی، که مظلومانه شهید شدند، مدت ها با دست خالی در دهلاویه مقاومت کردند تا دشمن را از سوسنگرد و اهواز دور نگه دارند.

فرازی از دست نوشته های شهید چمران:

ای خدای بزرگ دست از جهان شسته ام و برای ملاقات تو به کربلای خوزستان آمده م. از تو می خواهم که مرا با اصحاب حسین محشور کنی. آرزو دارم که بر خاک داغ خوزستان در خون خود بغلطم و به یاد عاشورای حسین(ع) خود را در قدم مقدسش بیفکنم. و این عقده ی هزار و چهارصد ساله را که بر دلم فشار می آورد و همیشه با تو می گویم: «یا لیتنی کنت معک» را برآورده کنم. ای حسین! در کربلا تو یکایک شهدا را در آغوش می کشیدی، می بوسیدی و وداع می کردی. آیا ممکن است هنگامی که من نیز به خاک و خون خود می غلطم، تو دست مهربان خود را بر قلب سوزان من بگذاری و عطش عشق مرا به تو و به خدای تو سیراب کنی؟ من از دنیای دون می گریزم. از اختلافات، از تظاهرات، از خودنمایی ها، غرورها، خودخواهی ها، سفسطه ها، مغلطه ها، دروغ ها و تهمت ها خسته شده ام. احساس می کنم این جهان جای من نیست. آن چه دیگران را خوشحال می کند، مرا سودی نمی رساند.

احساس می کردم که حسین(ع) مرا به جنگ کفار فرستاده و از پشت سر مراقب من است. حرکات مرا می بیند، سرعت عمل مرا تمجید می کند، فداکاری مرا می ستاید، و از زخم های خونین بدنم آگاهی دارد. و براستی که زخم و درد در راه او و خدای او چقدر لذت بخش است.

 انتهای پیام/

 

*گزارشگر:اکرم جافری





تاریخ : سه شنبه 93/12/12 | 12:24 صبح | نویسنده : ف ضامنی زنگنه | نظرات ()
خاطراتی از بانوان زینبی
پرستاران و امدادگران زن به صورت داوطلبانه دوشادوش رزمندگان در خط مقدم جنگ حضور یافتند. در این بین باید گفت که انصافا امدادگران بانو همانند فرشتگانی بودند که بر سر جراحت مجروحان مرهم می‌نهادند و نقش بی‌نظیری را در هشت سال دفاع مقدس به عنوان «فرشتگان سفیدپوش» ایفا کردند.

 


در تقویم پنجم جمادی الاول روز ولادت باسعادت بانوی قهرمان کربلا، پرچم‌دار نهضت عاشورا پس از شهادت حسین(ع)، حضرت زینب کبری (س) است. این روز به نام «پرستار» در تقویم به ثبت رسیده است.به همین مناسبت مروری بر خاطرات تعدادی از بانوان امدادگر و رزمنده حاضر در دوران دفاع مقدس داریم.

 

«مینا کمایی» یکی از امدادگران دوران هشت سال دفاع مقدس است او درباره چگونگی راضی کردن خانواده‌اش برای حضور در جبهه توضیح می‌دهد: پذیرش اینکه به عنوان امدادگر در آبادان بمانم برای خانواده کمی مشکل بود اما از آنجایی که خواهرم «زینب» که به دست منافقین شهید شده بود، حضور برادرانم در جبهه و مقاومت و پافشاریم سبب شد تا خانواده با این تصمیم من موافقت کنند. در نتیجه از ابتدای آغاز جنگ تا سال 1364 در مناطق عملیاتی و بیمارستان‌ها حضور یافتم.

 

با تعدادی از دوستانم برای کمک به مجروحین وارد بیمارستان «شرکت نفت» آبادان شدیم.عراق از موقعیت «شلمچه» به سمت آبادان در حال پیشروی بود تا اینکه خانواده‌ام آبادان را ترک کردند. اما من و خواهر بزرگم «مهری» در خوابگاه بیمارستان شرکت نفت ماندیم.تعداد خواهرانی که در آنجا به سر می‌بردیم حدود 20 نفر بودند و در هر قسمت که اعلام نیاز می‌شد از طرف سپاه و هلال احمر برای کمک حضور می‌یافتیم. یادم می‌آید در «عملیات فتح‌المبین» به بیمارستان «شهدای شوش»در شهرستان شوش اعزام شدیم. از آنجایی که بخیه زدن، رگ گیری و کمک‌های اولیه را از قبل می‌دانستیم هر یک از ما در بخش‌های مختلف این بیمارستان مشغول انجام کارها شدیم. مجروحین آنقدر زیاد می‌شدند که گاهی تا سه شب نمی‌خوابیدیم.

 

«معصومه رامهرمزی» نیز از دیگر امدادگران و رزمندگان دوران دفاع مقدس است. او با بیان خاطره‌ای از نوروز سال 1360 روایت می‌کند: همراه تعدادی از بانوان تصمیم گرفتیم در طبقه سوم بیمارستان آیت‌الله طالقانی آبادان که بر اثر بمباران مخروبه شده بود حدود 400 بشقاب سبزه گندم برای سال نو(1360) بکاریم و بین سنگرها توزیع کنیم. شب قبل از سال تحویل سبزه‌ها را همراه با عکس کوچکی از امام خمینی و بسته‌های کوچک آجیل در داخل خودرو آمبولانس گذاشتیم که بین سنگرها توزیع کنیم. رزمندگان اصلا فکر نمی‌کردند که کسی در این بحبوحه جنگ به فکر آن‌ها باشد. بنابراین با دیدن این سبزه‌ها روحیه‌شان بسیار تقویت شد.

 

همچنین سکینه هورسی از دیگر بانوا رزمنده و امدادگر حاضر در دوران دفاع مقدس با اشاره به شهادت شهیدان باهنر و رجایی تویضیح می‌دهد: با پیروزی‌های رزمندگان اسلام در سال دوم جنگ تحمیلی دشمن چهره‌ جدیدی را از خود با ترور برخی شخصیت‌های عالیرتبه و تاثیرگذار کشور به نمایش گذاشت. یکی از این ترورها که منجر به شهادت شهید باهنر و رجایی شد در سال 60 به وقوع پیوست. از آنجایی که شهید رجایی رئیس جمهور بود باید برای انتخاب رئیس جمهور انتخابات برگزار می‌شد.

 

با پیام امام (ره) مبنی بر حضور در انتخابات تصمیم گرفتیم که در آن شرایط حساس از جنگ در انتخابات شرکت کنیم و به همین دلیل به یکی از شعبه‌های اخذ رأی شهر آبادان رفتیم. اگر اشتباه نکنم این شعبه در مسجد «پیروز» آبادان قرار داشت. حضور گسترده مردم و رزمندگان باعث شده بود که دشمن حملات توپ‌خانه‌ای خود را افزایش دهد. اما مردم اعتنایی به این بمباران نکردند و با استقبال بسیاری برسر صندوق‌های رأی حاضر شدند.

 

 


ایسنا





تاریخ : سه شنبه 93/12/12 | 12:22 صبح | نویسنده : ف ضامنی زنگنه | نظرات ()

 

قاسم سلیمانی از«سیدالشهدای» سیستان و بلوچستان می‌گوید
سیدالشهدای همه شهدای استان سیستان و بلوچستان و بزرگ لشکر ثارالله، که واقعا امروز من در هر مأموریتی جای او را خالی می بینم، شهید میرحسینی است...

 

حاج میرقاسم میرحسینی در سال 1342در روستای «صفدرمیربیک» شهرستان زابل متولد شد. او کوچکترین فرزند خانواده حاج مرادعلی میرحسینی بود. میرقاسم تحصیلات ابتدایی و راهنمایی را در روستای جزینک به پایان رساند . او برای ادامه تحصیل رهسپار هنرستان کشاورزی شهر زابل شد.پس اخذ مدرک دیپلم در سال 1360 به عضویت سپاه پاسدارن درآمد و در واحد پذیرش مشغول به خدمت شد.

 

میر قاسم پس از چند ماه کار و تلاش صادقانه و خالصانه برای گذراندن دوره عالی برگذیده شد. که این دوره را با موفقیت طی کرد .او با آغاز عملیات «الی بیت‌المقدس» بعنوان معاون یکی از گردانهای عمل کننده در این عملیات شرکت کرد.سرانجام پس از آزادسازی خرمشهر برای دوره آموزش تکمیلی فرماندهی رهسپار تهران شد و پس از فراگیری آموزشهای آن دوره به تیپ 41 ثارالله (ع) پیوست. در سال 1361 بعنوان فرمانده گردان «شهید مطهری» منصوب شد و پس از شرکت در عملیات‌های چون «رمضان» و «والفجر مقدماتی»،با لیاقتی که فرماندهان در او دیدند،میرقاسم را بعنوان «مسئول طرح و عملیات تیپ 41 ثارالله (ع)»منصوب کردند.

 

 

این فرمانده در عملیات «والفجر1» از ناحیه کتف و صورت مجروح شد و در عملیات «والفجر3» سه شبانه روز چشم بهم نگذاشت تا این عملیات را ساماندهی کند. در عملیات «والفجر 4» ارتفاعات دره «شیلر» و «پنجوین» را با یاری خداوند و رزمندگان اسلام تصرف کرد.میرقاسم در عملیات «خیبر» به عنوان «فرمانده تیپ» منصوب شد و در این عملیات در جزیره مجنون پس از دلاوری‌های فراوان بر اثر بمباران شیمیایی دچار مسمومیت ناشی از گازهای سمی و مجروح شد و به پشت جبهه اعزام شد و پس از آن به تهران آمد.

 

 

شهید قاسم میر حسینی

 

میرحسینی هنوز از بند جراحات وارد شده رها نشده بود به مناطق عملیاتی برگشت و در عملیات میمک شرکت کرد تا اینکه ارتفاعات میمک را فتح شد.در سال 1363 «مسئولیت طرح و عملیات لشکر41ثارالله(ع)» به او واگذار شد. او در عملیات «بدر» دو باره بر اثر اصابت تیر مستقیم دشمن بعثی از ناحیه پا بشدت زخمی شد.در سال 1364 به زیارت خانه خدا رفت و در همان سال به عنوان «قائم مقامی لشکر 41ثارالله(ع)» معرفی شد.در عملیات «والفجر 8 » پس از رشادت‌ و شجاعت‌ نیروهای سپاه اسلام و رهبری مقتدرانه فرماندهان از جمله «حاج قاسم سلیمانی» و همرزمانش، شهر «فاو» آزاد شد. در عملیات «کربلای1» ارتفاعات قلاویزان را به همراه نیروهای رزمنده فتح کرد. در عملیات‌های «کربلای 4 » و «کربلای 5 » شجاعانه جنگید و در عملیات کربلای 5 پس از سامان دهی نیروها در حین عملیات بر اثر اصابت تیر مستقیم دشمن به ناحیه پیشانی به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

 

سردار سرلشکر پاسدار حاج قاسم سلیمانی درباره مقام این فرمانده شهید شهید می‌گوید:

سیدالشهدای همه شهدای استان سیستان و بلوچستان و بزرگ لشکر ثارالله، که واقعا امروز من در هر مأموریتی جای او را خالی می بینم، شهید میرحسینی است.

ما همه مات و مبهوت حرکات او می‌شدیم او یک سخنور بود و وقتی شروع به صحبت می‌کرد به قول بچه ها «جادو» می‌کرد. تمام حرف‌های خودش را با استناد به آیات و روایات نقل می‌کرد. من واقعا احساس می‌کردم هیچ روحانی توی سن و سال خودش به پای ایشان نمی‌رسید. در بعد فرماندهی ما باید بگویم ایشان در جلسات همیشه صائب‌ترین نظرات را می‌داد. بهترین نظر ؛ نظر شهید میرحسینی بود و در میدان عمل هم همانها بوقوع می‌پیوست.خدا را شاهد می‌گیرم که هیچ وقت در چهره شهید میرحسینی در سخت‌ترین شرایط من هراسی ندیدم. انگار در وجود این مرد چیزی بعنوان ترس، هراس، دلهره و تردید وجود نداشت. اگر در محاصره بود همانطور صحبت می‌کرد که در اردوگاه صحبت می‌کرد.

 

 

شهید قاسم میر حسینی

 

مدیرکل بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع‌مقدس استان سیستان و بلوچستان از برگزاری بیست و هشتمین مراسم یاد بود «حاج قاسم میرحسینی» و تشییع پیکرهای دو شهید گمنام در این استان خبر داد.

 

سرهنگ حمزه دهقان در گفت‌وگو با خبرنگار سرویس «فرهنگ‌حماسه» ایسنا،با اشاره به سالروز شهادت شهید «حاج قاسم میرحسینی» قائم مقام لشکر 41 ثارالله توضیح داد: به همین مناسبت قرار است مراسمی یکشنبه 10 اسفندماه در شهرستان سراوان برگزار شود.همچنین شب شعری هم روز سه‌شنبه در تالار فردوسی دانشگاه سیستان و بلوچستان در شهر زاهدان برگزار خواهد شد.

 

وی یادآور شد: در ایام فاطمیه نیز پیکرهای دو شهید گمنام در شهرستان مرزی میرجاوه تشییع خواهد شد.

 

 

ایسنا





تاریخ : سه شنبه 93/12/12 | 12:10 صبح | نویسنده : ف ضامنی زنگنه | نظرات ()
       

.: Weblog Themes By BlackSkin :.